خاک مدت هاست عزادار است ,سال هاست می گرید . صدای حزن از سر تا پای این کره ی خاکی می آید گویی قناریان
مرثیه خوان مرگ لاله های پرپرشده اند .دریچه ی اشک گشوده شده است و باران غم زمین و زمان را
فرا گرفته است .صدا می آید "هل من ناصر ینصرنی" آه که دلم چه زجری میکشد .
سلام بر تو ای پرنده ی شهید برهوت کربلا
سلام بر تو یا ابا عبدلله الحسین
من ِ خاکی روحم را به طواف ضریح وجودت در آورده ام تا همدرد یتیمان بینوا,نوای تحسّر سر دهم . همه ی روحم همه ی وجودم به یک قطره اشک مبدل شده است و طنین سرگردان سرشکم لابه لای آه حسرت دیگر آدمیان
گمگشته است ,آه خدای من ! اللهم العن قتله الحسین (ع)
بشریت داغدار است آفتاب بی مفهوم گشته است وتاریکی در درد انتظار رؤیت منتقم پرنده ی بی سر می سوزد تا ما کودکان
بی پناه سرزمین بی حسین از این تب تسلی ناپذیر اسارت رهایی یابیم و بی یاور نمانیم .
ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه
طپش های قلبم برگ های آواره ی دیدگانم را کنار صفوف واژگانم می چیندتا نوای غم انگیز روح بیکرانی را بخواند که سرنوشت جانی بر حنجره اش فرود آورد و عصاره ی جانش را نثار خاک ساخت.و به جای زمزمه ی آب , در حنجره ی بی تابش خون روان گشت .
آه از این همه نامردی !! اللهم العنهم جمیعا
بشریت عزادار است ,عزادار انسانیت و بر تابوت مردانگی گل های پرپرشده ی حسرت است که می غلطد و زاری میکند.
آفتاب شرمسار است , آسمان غم دارد , زمین سیاه پوش حسین است و درختان مجنون ,از د اغ یتیمی به آتش کشیده شده اند
و شمع وجود خاکیان در سوزوگداز است .سبط رسولالله عطشان است.باد ها ناله سر دهید اشک ها سرگردان شوید آدمیان زاری کنید
که وادی لب تشنگان خونباران است .مأمن یتیمان , مُخَیِّم الحسین مملو از گل های پرپر شده است .
و در آخر
بوی سیب می آید !
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا